پس من به مطالعه و مقایسه حکمت و حماقت دانش و جهالت پرداختم. دیدم حکیم بصیرت دارد و راه خود را در می یابد اما نادان کور است و در تاریکی می رود. با این حال پی بردم که عاقبت هر دوی ایشان یکی است. پس به خود گفتم: من نیز به عاقبت احمقان دچار خواهم شد پس حکمت من چه سودی برایم خواهد داشت؟ هیچ! این نیز مانند دویدن دنبال باد بیهوده است چرا که زیر آسمان هیچ چیز ارزش ندارد. زیرا حکیم و احمق هر دو می میرند- عهد عتیق، کتاب جامعه............ فلسفه می خوانم با گرایش نظریه انتقادی.
خوب تمام متن ها که در گوگل ریدر هست. چیزی برای مخفی کردن و حذف کردن وجود نداره. یعنی به عقب نمیشه برگشت. منافع فردی و جمعی رو باید در هر لحظه ای رو به آینده ارزیابی کرد.
ضمنا مقاله هوشمندانه تون هم که لینک داده بودید رو خوندم و افتخار آشنایی با تصویر شما هم بهم دست داد.
حالا اگر فرصتی در آینده شد و برگشتید درباره اش نقدی هم داشتم که بیان می کنم.
البته به نظر من یک فعال اجتماعی که دریچه رابطه اش رو با دیگران می بنده همونقدر متضرر میشه که یک بقال وقتی مدتی در مغازه اش رو می بنده، حتی اگر به بهانه انبار گردانی یا ارتقا سیستمش باشه.
البته نظر من اصلا اهمیتی نداره و حتی ممکنه فضولانه به نظر بیاد و خودم این رو می دونم. کلا بعضی وقتها بیان نظر یک ادای دین محسوب میشه تا هر چیز دیگه.
تغییر رویه "آنتی تز" بابت پشیمانی از گفتن چیزهایی که بهتر بود گفته نمی شد، نیست. حتما این احتمال را می دهی که خودم هم به دسترسی مطالب در گوگل ریدر فکر کرده بودم. اما حذف آن نوشته ها با مرگ یک ایده به تمامیت خود می رسید و به همین علت هم در یک عمل نمادین و در "ستایش مرگ" چنین شد.
ایده ی اولیه "آنتی تز" نظیر آنچه که تا کنون بود، نبود. به مرور قواعد نوشتن در این فضا خودش را به من تحمیل کرد و "آنتی تز" - خوب یا بد، ضعیف یا خواندنی - چنان شد که می دانی، زیرا که همواره به اینجا نظری از سر لطف می انداختی.
شرایط امروز ما، بخصوص، خلا آن ایده ی اولیه را بیشتر به من متذکر شد و همانطور که نوشته ام به دنبال یافتن چارچوبی برای طرح مناسبتر مسائل هستم.
حوزه ای در میانه ی؛ فلسفه اجتماعی، فلسفه آموزش، نظریه انتقادی و کلا کنشی در جهت دادن "امکان" به بی صدایان. به دنبال طرح در چنین حوزه ای به فراخور خویشم.
درودآرش عزيز اميدوارم اين دوره محاق كوتاه باشه وباز هم بنابه عادت هميشگي اولين تماس روزانه من با اينترنت تفرج در نوشته هاي زيبا و پرمغز تو باشه.راستش رو بخواي من و ستايش رو دلتنگ كردي.
۱۱ نظر:
چه خبرِ بدی. كاش برگردی دوباره. خيلی زود.
خوب تمام متن ها که در گوگل ریدر هست. چیزی برای مخفی کردن و حذف کردن وجود نداره. یعنی به عقب نمیشه برگشت. منافع فردی و جمعی رو باید در هر لحظه ای رو به آینده ارزیابی کرد.
ضمنا مقاله هوشمندانه تون هم که لینک داده بودید رو خوندم و افتخار آشنایی با تصویر شما هم بهم دست داد.
حالا اگر فرصتی در آینده شد و برگشتید درباره اش نقدی هم داشتم که بیان می کنم.
البته به نظر من یک فعال اجتماعی که دریچه رابطه اش رو با دیگران می بنده همونقدر متضرر میشه که یک بقال وقتی مدتی در مغازه اش رو می بنده، حتی اگر به بهانه انبار گردانی یا ارتقا سیستمش باشه.
البته نظر من اصلا اهمیتی نداره و حتی ممکنه فضولانه به نظر بیاد و خودم این رو می دونم. کلا بعضی وقتها بیان نظر یک ادای دین محسوب میشه تا هر چیز دیگه.
به هر حال مراتب احترام من رو پذیرا باشید.
صداقت
احمد عزیز سلام؛
تغییر رویه "آنتی تز" بابت پشیمانی از گفتن چیزهایی که بهتر بود گفته نمی شد، نیست. حتما این احتمال را می دهی که خودم هم به دسترسی مطالب در گوگل ریدر فکر کرده بودم. اما حذف آن نوشته ها با مرگ یک ایده به تمامیت خود می رسید و به همین علت هم در یک عمل نمادین و در "ستایش مرگ" چنین شد.
ایده ی اولیه "آنتی تز" نظیر آنچه که تا کنون بود، نبود. به مرور قواعد نوشتن در این فضا خودش را به من تحمیل کرد و "آنتی تز" - خوب یا بد، ضعیف یا خواندنی - چنان شد که می دانی، زیرا که همواره به اینجا نظری از سر لطف می انداختی.
شرایط امروز ما، بخصوص، خلا آن ایده ی اولیه را بیشتر به من متذکر شد و همانطور که نوشته ام به دنبال یافتن چارچوبی برای طرح مناسبتر مسائل هستم.
حوزه ای در میانه ی؛ فلسفه اجتماعی، فلسفه آموزش، نظریه انتقادی و کلا کنشی در جهت دادن "امکان" به بی صدایان. به دنبال طرح در چنین حوزه ای به فراخور خویشم.
هر چند هنوز هم نمی دانم.
سلام آرش جان
تو این مدت ازت یاد گرفتم
سپاسگزارم
اگر جای دیگه نوشتی لطفا به ما خبر بده
درودآرش عزيز
اميدوارم اين دوره محاق كوتاه باشه وباز هم بنابه عادت هميشگي اولين تماس روزانه من با اينترنت تفرج در نوشته هاي زيبا و پرمغز تو باشه.راستش رو بخواي من و ستايش رو دلتنگ كردي.
i miss u
سلام آرش عزیز.
.
.
.
چند بار نوشتم ولی پاک کردم .همین:
سلام آرش عزیز.
salam,
vali
be qoli hichi tamomi nadare,
نامه اي نوشته ام باشد در خور پاسخي ساده نه پيچيده همچون هزارتوهاي آن برج موريانه...از سادگي سخن ميگويم...سادگي ايام دوستي!
http://www.blogfa.com/photo/p/parastoosarmadi.jpg
دیر ر سیدم انگار
ارسال یک نظر